۱۳۹۴ آبان ۲۲, جمعه

ونگ و ونگ و ونگ

 امور عادى و روزمره و بى اهميت و حوصله سربر بدون بچه ها برايم لذت بخش و دست نيافتنى شده. شش ماه است كه بيشتر خريدهايم آنلاين است. از شلوار و شامپو و برس گرفته تا كرم و خوردنى هاى خانه. دلم مى خواهد دست بكشم به پارچه لباسم و رنگ واقعى را قبل خريد شانسى ببينم.

عادت داشتم پشت پنجره سينماى خلوت محله مان بنشينم و خودم را تا شروع فيلم سرگرم كنم. 
مثل آدمهايى كه از زندان به مرخصى رفته اند دلم براى كوچه ها و مغازه ها و اين پنجره و خودم تنگ شده بود. 
براى راه رفتن بدون كالسكه، ديدن كامل يك فيلم بى وقفه. بدون صداى گريه، ونگ و ونگ و ونگ.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر