۱۳۹۲ آذر ۱۹, سه‌شنبه

و خدا شبهاي بچه داري را فقط به مادر داد؟

خستگي ٦ ماه با بدنمه. شبها در عميق ترين لحظات خواب بيدار شدن و روزها در اوج كوفتگي عمود ايستادن. زياد پيش اومده كه وقتي داره شير مي خوره، با هم خوابمون برده. يكبار بلند شدم ديدم فرو رفته در درز بين تخت خودم و خودش. سكته كردم اما نتونستم دفعه هاي بعد مانع حمله خواب بشم. هميشه با كابوس افتادنش پريدم.

به هشت ساعت خواب بي دغدغه و بي كابوس محتاجم، مثل يك ماهي به آب، مثل آدم به هوا. مخصوصا وقتي بچه در هفته هاي رشد فيزيكي يا شخصيتي است و زياد بي تابي مي كنه. راه حلش دوشيدن شير و سپردن شبانه بچه به پدره. 

   با اين بدن له شده بايد برگردم سر كار. مي دونم افق تيره تري هم در انتظاره. روز به روز از بودن دختر بيشتر لذت مي برم. اما اين چيزي از درد شانه هام كم نمي كنه. 

۱ نظر:

  1. عزیزم. خسته نباشی. اولا عادتش بده روزها هم دراز کش بهش شیر بدی. به غذا خوردن که بیافته شبا بیشتر شیر می خورد روز بیشتر غذا. کلا به مرور شبهات به حالت طبیعی بر می گرده. کمتر بیدار می شه . 8 ساعت خواب مداوم رو فراموش کن لااقل تا دو سالگی.. اما خوابت از ماه 9 به بعد بهتر می شه. اگه صبح زود بیدار می شه بسپارش به همسرت خودت یک ساعت بخواب خیلی روبراهت می کنه. اتفاقا افق روشنتری در انتظارته. چون بیشتر با خودش و اسباب بازیاش سرگرم می شه و کمتر بهت پیله می کنه. از این روزاش لذت ببر بعدا همچین ممکنه دلت تنگ بشه که هوس کنی یکی دیگه بیاری :)

    پاسخحذف