برای ثبت خودم:
این هفته یکساله میشه.
ماما، بابا، بهبه، آب، ددر، نهنه و جوجو و یک سری چیزهای نامفهوم دیگه رو میتونه بگه. صدای حیوانات رو البته زودتر از کلمات یاد گرفت. مثل صدای گوسفند، خر و گاو.
اولین کلمه واضحی که گفت آب بود. اونهم از پدرم یاد گرفت. یهطورهایی از بابام حساب میبره و هرچی میگه گوش میکنه.
چهاردست و پا میره و دستش رو میگیره به در و دیوار همه خونه رو میگرده. اولش خوشحال بودم که به خاطر تنبلی و چاقی بعیده تا هجدهماهگی تکون بخوره اما با تمرینهای فشرده مادربزرگ و پدربزرگش، شوربختانه چهار دست و پا رفتن رو از هشت ماهگی شروع کرد. حالا دیگه برای یک لحظه توالت رفتن هم آسایش ندارم.
عاشق بچههاست و چند لحظه آرامشی که دارم مدیون همینم که میشینه و با بچهها بازی میکنه.
این هفته یکساله میشه.
ماما، بابا، بهبه، آب، ددر، نهنه و جوجو و یک سری چیزهای نامفهوم دیگه رو میتونه بگه. صدای حیوانات رو البته زودتر از کلمات یاد گرفت. مثل صدای گوسفند، خر و گاو.
اولین کلمه واضحی که گفت آب بود. اونهم از پدرم یاد گرفت. یهطورهایی از بابام حساب میبره و هرچی میگه گوش میکنه.
چهاردست و پا میره و دستش رو میگیره به در و دیوار همه خونه رو میگرده. اولش خوشحال بودم که به خاطر تنبلی و چاقی بعیده تا هجدهماهگی تکون بخوره اما با تمرینهای فشرده مادربزرگ و پدربزرگش، شوربختانه چهار دست و پا رفتن رو از هشت ماهگی شروع کرد. حالا دیگه برای یک لحظه توالت رفتن هم آسایش ندارم.
عاشق بچههاست و چند لحظه آرامشی که دارم مدیون همینم که میشینه و با بچهها بازی میکنه.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر