اراده انتخاب پیدا کرده. از حدود سه و نیم ماهگی شروع شد. با نک و نیش کردن به چیزهایی که دوست نداره. اولش بیشتر موقع شیرخوردن بودن. زور میزد که نشون بده شیر نمیخواد. یا میخواست برخلاف خواسته من، تلویزیون ببینه. کلهاش رو به زور کج میکرد. بعد خواستههاش پیشرفتهتر شد. مثلا اگه کتابی رو دوست داشت و از جلوش جمع میکردیم شروع میکرد به صدای زورزدن درآوردن. اولش فکر کردم اتفاقی است. آخه بچه چهارماهه رو چه به اراده؟ تکرار این ماجرا چشمهام رو چهارتا کرد. فکر میکردم دستکم تا دو سه سالگی که به حرف بیان٬ فصلالخطاب و خدای او من هستم. مادر تامالاختیار بودنم عمر کوتاهی داشت.
الان پنج ماهه است و برای خودش شخصیت داره. هنوز به اونجا نرسیده اما وقتی خواسته ناجوری داشته باشه کلاهمون تو هم میره. هزار توصیه وجود داره که آیا باید به بچه گفت «نه»، «نه» ها رو محدود کرد، جلوش ایستاد، باهاش کنار اومد، حواسش رو پرت کرد یا چی. عجب چالهای برای خودم درست کردم.
الان پنج ماهه است و برای خودش شخصیت داره. هنوز به اونجا نرسیده اما وقتی خواسته ناجوری داشته باشه کلاهمون تو هم میره. هزار توصیه وجود داره که آیا باید به بچه گفت «نه»، «نه» ها رو محدود کرد، جلوش ایستاد، باهاش کنار اومد، حواسش رو پرت کرد یا چی. عجب چالهای برای خودم درست کردم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر